گاه نوشت

در این وبلاگ از هر دری می نویسم، اینجا صفحه عقده گشائی من بر روی صفحه سفید کاغذ است.

گاه نوشت

در این وبلاگ از هر دری می نویسم، اینجا صفحه عقده گشائی من بر روی صفحه سفید کاغذ است.

معلّم

  

شمعی است گذازنده سراپای معلم    
عشقی است پراکنده به رگ های معلم    

 در راه هنر سوزد و اندر ره دانش   
قلب و تن و جان و همه اجزای معلم  
 

در ظلمت گمراهی و در تیرگی جهل    
نوری است فروزان،دل بینای معلم  
 

فارابی و سقراط و فلاطون و ارسطو    
کردند به تن کسوت زیبای معلم  
 

کی بود نشانی ز ترقی و تمدن   
هر گاه نبود، فکر توانای معلم 

من امدم

دوستان عزیز سلام. 

من آمدم تا آنچه را که به نظرم مهم می رسد، یا موضوعی که نظرم رو جلب می کند در موردش سخن بگویم تا شاید برای خودم و شما مفید باشد. 

این اولین روزی است که در بلاگ اسکی نوشتن را آغاز می کنم، نمی دانم با چه تعداد افراد و با چه جور آدما و سلایقی مرتبط خواهم شد ولی این را می دانم که ماها آنقدر ها هم از یکدیگر فاصله نداریم و فقط با کمی توجه، مقداری گذشت، اندکی تواضع، حدودی همزبانی و درد و دل، همدیگر رو خواهیم شناخت. و آنوقت دیگر برای هم غریبه نخواهیم بود و برای شنیدن و گفتن حرف های دلمان غریبی نخواهیم کرد. 

انسان بدون افراد پیرامون خود ناقص است و با ارتباط و همفکری و انباشت اندیشه ها راه درست را پیدا می کند. پس این محیط فضایی خوب و فرصتی مغتنم است تا برای تشخیص خوبی ها و انتخاب خوبتر ها نظرات هم را محترم شماریم. شاید نظر تو مرا به کار آید یا برعکس... .